کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن کردی     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن     قالب شعر : غزل    

آنروز سوخت پـای عـلی زندگانی‌ات            آتش گرفت جان من از نیمه جانی‌ات
ای آرزوی سـوخـتـه از تـنـد بـاد درد            ای مـرهـم غـریبی من، هم زبـانی‌ات


آئـیـنـۀ شـکـسـتـۀ مـجـروح مـرتـضی            شـلاق آتش از تو گـرفـته جـوانـی‌ات
نقـش خراش سامریِّ شهر مانده است            مـاه کــبـود مـن؛ بـه رخ آسـمـانـی‌ات

از مردمی که سفرۀ شان پُر شد از فدک            هـیزم رسـید در عـوض مهـربانی‌ات
با خاطرات کوچه به مسجد رسیدی و            چشم سقیفه کور شد از خطبه خوانی‌ات
»دیوار می‌کـند کـمکت راه می‌روی»            مـسـمار بـوده باعـث این نـاتـوانی‌ات

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

»دیوار می‌کـند کـمکت راه می‌روی»            مـسـمار بـوده باعـث این نـاتـوانی‌ات

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : یاسر مسافر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نشـسـته‌ام که بگـریم برای مـادرمـان            برای درد و بـلایی که آمـده سـرمـان

نشـسـته‌ام که بگریم برای روی کبود            به زخم‌های نشـسته به قلب کوثرمان


خـدا کـند که بسـوزد همیـشه در آتش            هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان

به اشک‌های عـلی و به خط جبرائیل            دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان

زنی مجلـله و محـترم به روی زمین            میان کوچه فـتاده است در بـرابرمان

نوشـتـه‌اند که در بیـن لـشکـر افـتـاده            از این مصیبت عظمی شکسته رهبرمان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا در مصرع قبلی با بکار بردن کلمه اگر نوعی تشکیک وجود دارد.

نوشـتـه‌اند که در بیـن لـشکـر افـتـاده            اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

داد از این درد که اُفتاده به جانم ای داد            من زمین خورده‌ترین مردِ جهانم ای داد

من جوانم تو جوان پیر شدی پیـر شدم            زود می‌اُفتد از این غم ضربانم ای داد


نـوزده سالگی‌ات قـسمت ما حـیف نشد            چشم خوردیم من و تازه جـوانم ای داد

من که لب دوختم اما جگرم را چه کنم            می‌شود تا دو سه خط روضه بخوانم: ای داد

هـمـۀ شـهـر بـه اُفـتـادنـمـان خـنـدیـدنـد            هـمـه دیـدنـد کـه پـاشـیـد تَـوانـم ای داد

همه گفتند عـلی بود و زنش را کُـشـتند            من جگر سوخته از زخمِ زبانم ای داد

درِ خیبر، صفِ دشمن همه هیچ این غم را            نــتــوانــم نــتـــوانــم نــتــوانــم ای داد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و اغراق بی مورد حذف شد

هفت جای بدنت تا در مسجد بشکـست            و نـمی‌شد به تو خود را برسانم ای داد

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به شب نشسته چرا آسمان بازویت؟            چه کرده‌اند مگـر با تـوان بازویت؟

به زور تیغ؛ دهان غلاف را بسـتـند            که بـرمـلا نـشـود داسـتـان بـازویت


شبیه بغض و غرور و دل علی انگار            شکسته از دو سه جا استخوان بازویت

تمام چرخۀ خلقت می‌افتد از حرکت            همین که درد می‌افتد به جان بازویت

چگونه دق نکـنم در عـزای بازویت            فـدای لـرزش دستت فـدای بـازویت

جهان که دست به دامان توست جای خودش            دخیل بسته «وَرم»هم به پای بازویت

به فکر موی حسینی ولی چه سخت شده            بـلـنـد کـردن شـانـه؛ بـرای بـازویت

برای جان به لب آوردن علی کافیست            مـرور هـر شـبـۀ مـاجـرای بازویت

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یـاسـم ولی به چـشـم هـمه ارغـوانـی‌ام            سـروم ولی به چـشم همه قـد کـمـانی‌ام

امــروز قــاتــلــم بـه مــلاقــاتــم آمــده            تا شـهـر را خـبـر کـند از نیـمه جانی‌ام


اسـمـاء سـال خـورده مـرا راه می‌بـرد            پـیـری عـزا گـرفـته به حال جـوانـی‌ام

هر چـند با تـمـامـی قـدرت چـهـل نفـر            مـن را زمـیـن زدنـد ولـی آســمـانـی‌ام

ای مرگ مثل اهل محـل بی‌وفـا نـباش            چـشـمم به راه مانـده بگـیری نـشـانی‌ام

روی کبود و پهلو و بازوی غرق خون            اصـلاً نـبــود حـق مـن و مـهـربـانـی‌ام

از بی‌کـسی، کسی نکـشـیـده شـبـیه من            مجروح کـیـنه‌های چهـل پـست جانی‌ام

این خانه حـسرت همه اهل مـدیـنه بود            چـشم حـسـود کـرده چه با زنـدگـانی‌ام

آماده گـشت پـیـرهن و دیـدنـی‌تر است            از این به بعد یاد حسین روضه خوانی‌ام

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

چون اشک شمع، غمزده و بی‌صدا شدی           در پـیـش روم آیــنـه، آئـیــنـه‌هـا شـدی

از خـانهٔ دو چـشـمِ عـلی بـهـر رفـتـنت           با اشک‌های جـاری من هم صدا شدی


از آن دقـیقه‌ایی که پرت را شکـسته‌اند           هر ثـانـیـه به پیـش نـگـاهـم فـدا شـدی

قـدر تـمـاِم عـمـر عـلـی زخـم دیـده‌ایی           تـفـسـیـر نـقـش بسـتـهٔ قـالـو بـلا شـدی

هر قـدر بر غـم دل من خـنـده می‌کـنند           گریه است کار من که به غم مبتلا شدی

ای حـاجـت نـگـفـتـهٔ نـه سـال زنـدگـی           دارم سؤال از تو که از من رضا شدی؟

می‌بیـنـمت عزیز دلم بعد از این که تو           شب‌های جـمـعـه زائـر کـربـبـلا شـدی

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اکبر نازک کار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تـمـام عـمـر بـه یـاد غـمـت عــزادارم            همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم

برای غربت من اشک ریختی شب و روز            چـقدر گـریه به چـشـمان تو بدهکـارم


پس از تو خنده بمن می‌شود حرام، بمان            من از خـوشی زمانه فـقـط تو را دارم

بمان که جز تو کسی نیست فکر بی‌کسی‌ام            بمـان تـمام سپـاهـم! بـمـان عـلـمـدارم!

من از مدینه و دیوار و کوچه یک همسر            و یک پسر ز در و مـیخ آن طلبکـارم

تو سوخـتی و فـقط سهـم من تماشا شد            اگـر ز شـرم تـو مـانـنـد ابـر مـی‌بـارم

سپر برای تو دادم، خودت شدی سپرم            دگر پس از تو ز تیغ و غـلاف بیزارم

سـپـیـد بـخـتی مان را نظـر زدنـد آخر            عــروس خـانـه مـن تـا ابـد عــزادارم

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

پـای مانـدن داری اما پای رفـتن بیشتر            یـار نـه سـاله کـنارم باش لـطـفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر            هی نگو شرمنده‌ام شرمنده‌ام! من بیشتر


بی اجازه دشمنت در خانه ما پا گذاشت
عذر می‌خواهم‌ اگر این خانه امنیت نداشت

ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان            نه بـرای من بـرای بچـه‌ها اینجا بـمان
از مدینه می‌رویم اصلاً فقط با ما بمان            یا بمـان و یا بمان و یا بـمان و
یا بمان

التـماسم را نـدیـده هـیچکس! حالا ببـین
دیده‌ای حیدر بیوفتد از نفس؟! حالا ببین

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست            با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست

کار کردی فضه را بی تاب کردی فاطمه
تو مراهم از خجـالت آب کردی فاطمه

شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم            چادر پاخوردۀ کـوثر نرفت از خاطرم
شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

چهارچوب خانه از داغ تو هق هق می‌کند
گر بفهمد روضه را نجار هم دق می‌کند

از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم            قـنـفـذ آمد سـوی تو اما نشد کـاری کنم
با قلافـش زد به بازوها نشد کاری کنم           
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاری‌ کنم

کار حیدر سخت شد با زخم کاری می‌روی
ای جوانمرگ علی چه زود داری می‌روی

گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما            خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما
هم کـفـن داریم ما
هـم پیـرهن داریم ما            ایـن دم آخـر دم سـیـنـه زدن داریـم مـا

بی‌کفن باشد حسین و بی‌حرم باشد حسن
داد و بیـداد از غـریبی من طفـلان من

: امتیاز
نقد و بررسی

متأسفانه در بعضی از اشعار همچون بیت زیر شأن اهل بیت آنگونه که شایسته است رعایت نمی شود و شعر به گونه ای است که گویی حضرت علی علیه السلام  دارد حضرت زهرا سلام الله علیها را نصیحت می کند!!! لذا توصیه می شود از خواندن چنین ابیاتی پرهیز شود.

بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست            بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم            آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

حالی‌که داری حال دوران پیمبر نیست            از تو چه پنهان حال ما هم از تو بهتر نیست

ای لیله‌القدری که عمرت لیلة‌القدر است            انگـار زنده ماندنت دیگـر مقـدر نیست


با دیدن تابوتِ خود، همسر که می‌خندد            یعنی دلش دیگر به ماندن پیش شوهر نیست

من که نود زخم از اُحُد دارم خبر دارم            که هیچ زخمی سخت تر از “زخم بستر” نیست

یک پلک تو‌ از ضربۀ سیلی ورم کرده            انـدازۀ چـشـمان تو با هم بـرابـر نیست

حوریه با برگ گـلی مجـروح می‌گردد            اصلاً نیازی به غلاف و میخ، دیگر نیست

در را شکستند و به پهلوی تو کـوبیدند            باور کنم اینها تقاص فتح خـیبر نیست؟

یک گوشه زینب گریه یک گوشه حسین گریه            دریا حریف اشک این خواهر برادر نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اصلاً چه بهتر فضه را آنجا صدا کردی            مسمار از سینه کشیدن کار حیدر نیست

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

خوب است چـشم گریه کن را تر ببیند            اشـک مـرا در روضـه‌ها مـادر ببـیـند

مـا تـا نـفـس داریم خـاک این سـرائـیـم            خـاک‌ در این خـانـه را او زر بـبـیـنـد


از ذره‌پرور انتظاری غیر از این نیست            هـر قـطره را هـم‌وزن با کـوثـر ببـیـند

هرگز نگو چشمی که سیلی خورده بسته‌ست            چون چشم دل از چـشم سر بهتر ببیـند

زهـرا عـزادار خـودش را مـی‌شـنـاسد            کافی‌ست ما را در صف محـشر ببـیند

با قـد خم محـشر نیاید کاش، درد است            قـد خـمـش را چـشـم پـیـغـمـبر بـبـیـنـد

دست دو‌عاشق را غلاف از هم جدا کرد            حقش نبود این صحنه را حـیـدر ببـیـند

چـشمی‌که با یک بند می‌بـارد، چگونه            بـایـد هـزاران نیـزه بر پـیـکـر بـبـیـنـد

از مرگ بدتـر می‌شود آن لحظه‌ای که            مـادر عـزیـزش را بـدون سـر بـبـیـنـد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : نوید اسماعیل‌زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

نوازش می‌کند با درد مادر موی دختر را            نوازش می‌کند با اشک دختر دست مادر را

علی تازه جوانش را در این اوضاع می‌بیند            اگر در خانه‌ام بالا نمی‌گیرد دگر سر را


در خیبر به دستان علی افتاد بر خاک و            در خانه زمین زد عاقبت سردار خیبر را

همین دست ورم کرده، همین پهلوی خون آلود            مشخص می‌کند پیروزِ جنگی نابرابر را

به جز آن دسته از مردم که هم‌دستند با شیطان            که جرأت می‌کند با ضربۀ پا بشکند در را!؟

و زهرا آخرین راهِ علی در غصه‌هایش بود            گرفتند عاقبت با سیلی از او راه آخر را

: امتیاز

زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر علوی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

محکم به در خوردی و محکم‌تر به دیوار            هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار

به گـونـه‌ای به گـونـۀ تو لطـمه خورده            گـفـتم نـگـیـرد صورت کـافـر به دیوار


از این کـبـودی دو پـهـلـوی تو پیداست            یک ضربهای را در زده یک ضربه دیوار

بـگـذار فـضـه زیـر بـالـت را بـگـیــرد            اینگونه زهرا می‌خوری کمتر به دیوار

حـال من از حـال تو چـیـزی کـم ندارد            تو دست به دیواری و من سر به دیوار

در خانه بعد از آنکه با تو‌ دشـمنی کرد            تکـیه نکـرده هـیچ کس دیگـر به دیوار

تـو جـانِ جـانِ جـانِ جـانِ اهـل بــیـتـی            خـوردنـد با تـو آل پـیـغـمـبـر به دیـوار

من کـربـلا را پـشـت درب خـانـه دیـدم            تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ لذا بیت زیر تغییر داده شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

از این کـبـودی دو پـهـلـوی تو پیداست            یک ضربه میخ در زده یک ضربه دیوار

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

اگرچه سنخیتی بین نور و ظلمت نیست            هر آنکه آمده اینجا بدون حکمت نیست

حریم فـاطـمه تنهـا بـرای محـرم‌هاست            قـسیم گر ندهد اذن گریه؛ قسمت نیست


قسم به قنبر و سلمان؛ علی نخواهد اگر            کسی به گرد تو توفیق‌دار خدمت نیست

برای فـاطـمه تـنـهـا خـواص می‌گـریند            برای این گوهـر بی‌نظـیر قـیمت نیست

به غیر خانه زهرا ولو در این دوسه ماه            بهشت هم بروم حرف ناز و نعمت نیست

بدین حساب یـقـین نـوکـر حـسـینت هم            به قدر نوکر تو غرق جاه و حشمت نیست

بدین حساب کـنـیز شما مـلک بانـوست            گدای کوی تورا ترسی از قیامت نیست

بدین حساب مـگـو که حـلال کن فـضه            نفس کشیدن او رحمت است زحمت نیست

تنت بـه نـاز طـبـیـبـان نـیـازمـنـد مبـاد            اگرچه حال مریضی به این وخامت نیست

چه بر سر تو گذشته است ای سپاه علی            که سرو قد تو چون قبل راست قامت نیست

چگونه زد که به هم ریخت طاق ابرویت            چه کرده است که امید به مرمّت نیست

چگونه زد که تو از هُرم درد تب کردی            چه کرده است که مرگ از خدا طلب کردی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر از نظر وزن شعر ایراد داشته و دارای سکت است

برای فـاطـمه تـنـهـا خـواص می‌گـریند            برای این گوهـر بی‌نظـیر قـیمت نیست

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ظاهراً زهرا به احمد، جان به جانان می‌رود            پشت پرده باطناً قرآن به قـرآن می‌رود

دخـتر خـیـرُ الـبـشـر ‌اُمِّ اَبـیـهـا می‌شـود            رحمت موصولۀ باران به باران می‌رود


بین محرابش که مشغول عبادت می‌شود            نور زهرایی او تا عرش رحمن می‌رود

جود و ایثار و کرم یک گوشه از اوصاف اوست            شرح این اوصاف تا آیات انسان می‌رود

خادمان خـانه‌اش خـیل ملائک می‌شوند            این کرامت‌ها مگر از یاد سلمان می‌رود؟!

گرچه شأن فاطمه همواره معراج است و بس            در کنار مـرتضی بالاتر از آن می‌رود

حرف حیدر که وسط باشد هزینه می‌دهد            با تمام هستی‌اش زهرا به میدان می‌رود

ننگ بر دنیا و بر اهلش که ناموس خدا            وقت گریه کردنش تا بیت الاحزان می‌رود

نهی از منکر اگر که ترک شد در مردمی            ذرّه ذرّه از دل آن مردم ایـمان می‌رود

مردمی که رو به طاغوت زمانه می‌زنند            عزّت این قوم همچون برکت از نان می‌رود

آبرویش را وسط آورد زهـرا ای دریغ            حرف حق اصلا مگر در گوش اینان می‌رود؟!

دست در دست پسرهایش به سختی فاطمه            بر مزار حمزه با چشمان گریان می‌رود

بانویی که قـامـتـش مثـل رسول الله بود            در میان چادرش حالا چه پنهان می‌رود

از فضای خانه مـولا مشخـص می‌شود            دارد عمر یاس حیدر رو به پایان می‌رود

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حامد آقایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چنان که اهل بالا گشت آدم در غمِ زهرا            بهشتی نیست آنکس که نباشد آدم زهرا

خدایش هر چه زیبائی‌ست را بر فاطمه داده            و خلقت را خلاصه کرده در سن کم زهرا


کلامش را امامان هم به روی دیده بگذارند            به دوش سیزده معصوم باشد پرچم زهرا

نبین مثل مُحَرم نیست خیل زائرانِ غـم            کسی که هست مَحْرم اشک دارد در غم زهرا

یقین بالاتر از این غم نباشد در همه عالم            محـرم اشک می‌ریزد برای مـاتمِ زهرا

بفرمائید روضه، آدرس هم خانه مولاست            و مـولا آه می‌گـیرد ز لبـها با دم زهـرا

چو شمعی که دمادم قطره قطره آب می‌گردد            علی می‌سوزد از غم پیش اشک نم نم زهرا

چه روزی بر سرش آورده آن نامردِ نامحرم            که تنها فضه گشته بین خانه محرم زهرا

در و دیوار این خانه شهادت می‌دهد روزی            که چل نامرد همدست اند در قدِّ خم زهرا

نمی دانم چه بر جانش غلافِ قنفذ آورده            که بر زخم تنش، مرگ است تنها مرهم زهرا

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها زبانحال امیر المؤمنین علیه‌السلام با او

شاعر : رسول عسگری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

تا سـحـر را گـرفـتـه‌انـد از ما            چـشـم تر را گـرفـتـه‌انـد از ما

کـنج عـزلت نـشـسـته‌ایم، آری            بـال و پـر را گـرفـتـه‌اند از ما


چون درختی که پیر و خشکیده            برگ و بر را گـرفـته‌اند از ما

مـا گــدایـی بــلــد نـبــودیــم و            پـشـت در را گـرفـتـه‌اند از ما

بس که نا شکری از بلا کردیم            دردسـر را گـرفــتـه‌انـد از مـا

لب مـرز مـیـان ما بـسـتـه‌ست            این گـذر را گـرفـتـه‌انـد از مـا

ما فـقـیـران به فکـر عـقـبـائـیم
تـا قــیـامـت گـدای زهــرائـیـم

چـاره‌ای نـه؛ نـمانـده انگـاری            تـو که از این دلـم خـبـر داری

همه رفـتـنـد و من هـمین جایم            تـکـیـه دادم بـه کـنـج دیـواری

شب به دست خودم ادب کردم            چـشـم وا مانده را ز کم کاری

دست خـالـی رسـیـده‌ام ایـنـجـا            تـا شــنـیـدم شـمـا خــریــداری

این دلـم را بـخــر گـرفــتــارم            تا نـدادم به دسـت خـود کـاری

تـو بـزرگ قــبـیـلـه‌ای زهــرا            کافی است از تو یک نگاه، آری

جان به جان آفرین که می‌دادم
فـاطـمـه مـی‌رسـد بـه فــریـادم

این کـرم خـانـه‌ای که وا کرده            خـشـت اول عـلـی بـنــا کـرده

خـانـه را دسـت فـاطـمــه داده            لـطـف زهــرا مـرا گـدا کـرده

فاطـمه جای خود که سنگم را            فــضــۀ خــادمــه طــلا کــرده

نام زهـرا که بـاطـنـاً سِرّ است            حــاجـت عــالــمـی روا کـرده

هر زمان روضه می‌روم حتماً            شـک نـدارم که او صدا کـرده

گـریـه کـن‌های بـچـه‌هـایش را            سـر ســجــاده‌اش دعــا کــرده

با خجـالـت به یاورش می‌گفت
همسری که به همسرش می‌گفت

یک به یک درب خانۀ انصار            رفـتـه‌ای وا نـکـرده‌اند انـگـار

نیمه شب شد دوباره زهرا جان            همه خـوابـیـده‌انـد و تـو بـیدار

جـان من در می‌آیـد از تـن؛ آه            جابجا می‌شـوی تو که هر بار

بسـترت را بـیا و جـمعـش کن            سـقـف خـانـه شـده ســرم آوار

پیـش زینب کمی بخـنـد، اصلاً            شـده حـتـی اگر چه بـالاجـبـار

این شـب آخـری نـفـس هـایـت            جان من را به لب رساند اینبار

بعد از این قاتل علی این‌هاست            در و دیوار و کوچه و مسمار

تا هـمـیـشه عـلـی بـدهـکـارت
ای عــزیـزم خــدا نـگـهـدارت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

الله اکبر! فـاطـمه بـال و پـرش سوخت            جان مدینه سوخت و پیغمبرش سوخت

الـلـه شــد مــحــصــور در الّا و لابــد            زهرا ولایت داشت پای حیدرش سوخت


با « اَشهـدُ اَنَّ مُحـمّد» رفـت از هـوش            بر روی جسم نیمه جانش دخترش سوخت

پـهـلـو به پـهـلـو کـاشـکـی می‌شـد اقـلاً            هرکس کنارش بود، پای بسترش سوخت

رویـش نـشد زهــرا بـگـویـد بـا مـؤذّن            یک سوم از تفسیرهای کوثرش سوخت

رویش نـشد زهـرا بگـوید پـشت آن در            راهش به آتش خورده بود و معجرش سوخت

حَیَّ عَلی خَیرِ العَـمَل”! بس کن مؤذّن            ارباب دیده پشت آن در، مادرش سوخت

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حمید محبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

فـاطمیه به خـدا بـزم خـدای زهـراست            روضه و نوحه و اشکم به عزای زهراست

یک به یک فوج ملائک به زمین می‌آیند            با ادب بر لبشان ذکر و نوای زهراست


اگر از چشمِ دِلت بِنگَری و گوش کنی            کل عالم به خدا غـرقِ ندایِ زهراست

هر که نوکر شده از بهر عزایِ زهرا            در قیامت به خدا تحتِ لوایِ زهراست

نیست بالاتر از این غم به خدا هیچ غمی            رنگ خونی که به میخ است برای زهراست

ای خدا شاد نما قلبِ حسن،قلب حسین            شادی زینب و آنها به شِفایِ زهراست

شکرُلِالله که به این فاطمیه عمر رسید            این کرَم از کرَمُ لطفُ عطایِ زهراست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن قالب شعر : غزل

هر چند گنهکار و شرمنده و گمراهیم            تا فـاطـمه را داریم محـبوبه درگـاهـیم

از آتـش دوزخ مـا داریـم امــان نـامـه            از معـجـزۂ نـام پُـر بـرکـتـش آگـاهـیـم


ایکاش دو روزی در همسایگی‌اش بودیم            عمریست که غمگین از این حسرتِ جانکاهیم

تا ذکر قنوت او از جان برسد بر گوش            محتاجِ دعا بیدار؛ شب تا به سحرگاهیم

ما داغِ جوان دیدیم! عمریست عزادارِ            آن مادر مظلـوم و عـمرِ کم و کوتاهیم

ای بشکـند آن دستِ بیعـت شکـنِ ظالم            بی‌طاقت و بی‌تاب از آن سیلیِ ناگاهیم

ما را غم سنگینِ «یا فضه خُذینی» کشت            دلسوخـته داغِ شـش مـاهۀ دلخـواهـیـم

پیراهن مشکی را با اشک به تن کردیم            ما إذن عزاداری از فاطمه می‌خواهیم!

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـا کـی مـدافـع پــدرم بـیـن بــسـتــری            مادر، گمان کنم دو سه روزی است بهتری

مشغول کارِ خانه شدی بعد رفت و روب            شانه زدی به مویم و گفتی چه دختری


خـنده نشـسته کنج لبت خاک می‌خورد            پاخـورده‌تـر شـده دل تـنـگـم ز پـادری

سنگین شده دو چشم ورم کرده‌ات چقدر            سنگـین شده به شـانـۀ من بـار مـادری

روی قنوت دست شکسته، به نیمه‌شب            داری دعـای خـانم هـمـسـایه مـی‌بـری

اینجا کسی که نیست بـبـیند چه دیـده‌ام            یک جلوه کن ببینمت از زیر روسری

امن یجـیب دخـتر تو بی‌جـواب نیـست            حال تو خوب می‌شود این روز آخری

بیـهـوده نیست مثل کـبوتر نـشـسـته‌ای            داری چو پلک خسته‌ات انگار، می‌پری

بـاور نـمی‌کـنم که شـدی رفـتـنی دگـر            خط می‌کشم به آخر این شعر سرسری

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـا کـی مـدافـع حـرمـم بـیـن بــسـتـری         مادر، گمان کنم دو سه روزی است بهتری

روی قنوت دست شکسته، دو سه شب است         داری دعـای خـانم هـمـسـایه مـی‌بـری

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

نیست کاری بهتر از خدمت برای فاطمه            نیست مُزدی بهتر از مزدِ عزای فاطمه

از تـمامِ نوکری شد اَفـضل الاعـمال ما            قطره اشکِ ریخته در روضه‌های فاطمه


از ازل تا روزِ محشر جملگی ما را بس است            از مَناصِب، مَنصبِ عبد و گدای فاطمه

هست در روزِ قیامت روسپید و سربلند            هرکسی پشتِ سرش بوده دعای فاطمه

مادرم زهـرا و بـابـایم شده شـاهِ نـجـف            هم به قربانِ علی جان، هم فدای فاطمه

هست تا وقتی که جنّت زیر پای مادران            جنت الاعـلاست قـطعاً زیر پای فاطمه

خواسته در زندگی‌اش هرچه حیدر خواسته            نیست جز ذکـر عـلی در ربـنای فاطمه

مانده ازظلم وجفا، غصبِ فدک، خواری به چشم            اسـتخـوانی در گـلوی مـرتضای فاطمه

بـاز کـن در را دوبـاره فـاطـمـیـه آمـده            می‌رسد انگـار از کوچه صدای فاطـمه

روزی گریه کنان را می‌دهد زهرا خودش            می‌رسـد دسـتم بـراتِ کـربلای فـاطـمه

: امتیاز